پیرزن و نامه ای برای خدا !!!!

 

نامه ای به خدا
یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نا مه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا !با   خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود :خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد.دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم.یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن...
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد.نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند.در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند...
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا !
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده وروز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی...
البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند ...!!!
نظرات 4 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:41 ب.ظ http://shokoufeye-parpar.blogsky.com

سلام مهناز خانوم خوبی؟ داشتم رد میشدم دیدم آپیدی گفتم از فرست استفاده کنم خودم افتتاحش کنم
و برای چندمین بار خودم اومدم اولین نظرو دادم البته فکر کنم
خوب اینا رو ول کن دیدی نمیای به من سر بزنی؟
مطلب قشنگی بود
موفق باشی
خدا حافظ

عشق.موبایل.ترفندو... چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:07 ق.ظ http://www.smartboyz.persianblog.ir

سلام خوبی عزیزم آپ جالبی بود

گل کاشتی ایول بابا




دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــریبه ! این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکدیگــر نگــــاه کنیم.


منم آپم خوشحال میشم منت بزاری و بهم سر بزنی[گل][گل][گل]



یا علی[گل]

سارا چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:59 ب.ظ http://sogande-eshgh.blogsky.com

سلام مهناز
خوبی؟؟
نماز روزه ها قبول
داستان خیلی قشنگی بود

شاید زندگی آن جشنی نباشد که ما آرزویش را داشتیم، اما حالا که به آن دعوت شده ایم، بگذار تا می توانیم زیبا برقصیم

**التماس دعا**

حسنک دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:12 ب.ظ http://hassanak2.blogfa.com

مهناز سلام

ببخشید که من اینقدر همسایه بدی هستم
توی آرشیو کارهات میگشتم که این نامه به خدا رو دیدم خیلی عالی بود .
خیلی خیلی عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد