برای دوستانم

اول از همه یاد عروس خانوم ها بدیم که چه کیکی داماد برای عروسیشون سفارش بده ..عروس خانوم ها و اقاداماد ها این شما و این هم ...کیک عروسی

این خود عروس و داماد

این ها هم تصاویری از کیکی عروسی


جواب کوبنده

در جنگی که میان انگلستان و فرانسه رخ داده بود و تلفات زیادی هم داشت فرمانده انگلیسی با عصبانیت رو کرد به

ناپلیون و گفت :ما برای شرافتمان می جنگیم ولی شما فرانسوی ها به خاطر پول می جنگید

و ناپلیون در کمال خونسردی پاسخ داد :کاملا درسته چون ادم ها همیشه به دنبال چیزی هستن که ندارن و ما هم برای بدست اوردن چیزی که نداریم می جنگیم مثله شما


شکر گزار خدا باشیم

خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم. این یعنی توان سخت کار کردن را دارم

I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day, because

that means I'm capable of working hard...

خدا را شکر که در جایی دور جای پارک پیدا کرده ام. این یعنی هم توان راه رفتن دارم و

 هم اتومبیلی برای سوار شدن

I am thankful for a parking spot I find at the far end of the parking lot, because it means

I'm capable of walking and that I have been blessed with transportation

روزنه


این هم داستانکی قشنگ ..کوتاه که وقتتون رو نگیره و در عین حال جذاب و بامفهوم از دوست خوب خودم مهلای نازنینم که اگه خودش یه وبلاگ می زد حتما خیلی طرفدار پیدا می کرد برات ارزوی موفقیت می کنم دوست من

روزی یک مرد ثروتمند پسربچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی میکنند چقدر فقیر هستند. آنها یک شبانه روز در یک خانه محقر روستایی به سر بردند.در راه بازگشت مرد از پسرش پرسید نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد عالی بود پدر!پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر گفت فکر میکنم بله !پدر گفت چه چیزی یاد گرفتی؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت:فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا.ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.ما در حیاطمان فانوسهایی تزیینی دازیم و آنها ستارگان را دارند.حیاط ما به دیوارهایش محدود میشود اما باغ آنها بی انتهاست.در پایان حرفهای پسر زبان مرد بند آمده بود.پسر اضافه کرد:متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعا چقدر فقیر هستیم