این یک متن اجتماعی یا ی منشور زندگی نیست بلکه دقیقا یک کشمکش و جدال همیشگی بین
دانسته هاوندانسته ها-دیدها وندیده ها- داشتنی ها و نداشتنی ها ی ذهن من است.
شاید بتوان آن را تعبیری از لمس حقایق روز زندگیم دانست.
تفکراتی که همیشه در سکوت مطلق و دوست داشتنی شبهای من زاده شده اند .
ولی امشب تصمیم گرفتم به جای اینکه برم پشت تلسکوپ دست سازم و این محفل همیشگی و
با دوستان آسمونیم بر پا کنم بیام پشت کامپوترم واین بار با دوستان زمینیم شروع کنم
داشتم به این فکر می کر دم که:
به نظرم ما آد ما دچار فراموشی شده ایم فراموشی در پیدا کردن راهمان اینکه ما کی هستیم
و چی هستیم و به دنبال چی هستیم مقوله ای نیست که بشه به این سادگی ازش گذ شت
عادت کرده ایم به جزییاتی فکر کنیم که ارزشی برای فکر کردن ندارد ودر کنارش به کلیا تی فکر
نکنیم که ارزش فکر کردن دارن.
دا شتن هدف در زندگی یکی از موارد فرا موش شده است
هدفمند بودن یا هدف دار بودن باعث می شود که انسان را از خستگی های زود رس و نا کا می
های احتمالی باز دارد
امیدوارم تونسته باشم رشته ابتدایی اندیشه های امشبم را به شما هم انتقا ل داده باشم
باقیش با خو دتون
شما چی فکر می کنید ؟؟؟ |