سلام به همه ی فرزندان ایران

 

 

 با این همه اغراق از طرف مهناز واقعا نمی دونم برای ابتدا چه بگویم ولی اول یه دعا میکنم شما

هم بگید آمین

خد ایا آنکه در تنها ترین تهناییم تنهای تنهایم گذاشت تو در تنها ترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار.

                                             آمین

 

جشن تولد من

یک دانه چوب کبریت

شمع تولدم بود

مهمان من در این جشن

تنها دل خودم بود

شاید به کارهایم یا شعر من بخندی

کیک تولدم بودیک تکه نان قندی

 یک مورچه مرا دید

یک ذره کیک هم خورد

یکریزه کند و ان را با خود به لانه اش برد

در راه هر که را دید دعوت به جشن ما کرد

برگشت و چند مهمان

همراه با خود اورد

با این که دوست هایش خیلی زیاد بودند

از کیک کوچک من خوردند و شاد بودند

این شعر را امروز توی سه چرخه دیدم ..شعر از ناصر کشاورز بوده ....خیلی خوشم اومد به دلم نشست ..من رو برد به کودکیم ...حس قشنگی داد ..گفتم بنویسم شاید شما هم دوست داشته باشید کمی با این شعر همراه شوید ......با این سادگی و صفا ....به امید انکه همواره لطیف باشید و کودک درونتان بیدار

 

 

خوش امد گویی به فرشاد

سلام ....از این به بعد یه دوست جدید به کمک من اومده ..اسمش فرشاد ..از خصوصیات فرشاد دست به قلم خوبش ...حسابی استفاده کنید و قدرش رو بدونید ..هر چی ما بلد نیستیم ادبی بنویسیم ..ایشون استاد .. البته زیاد به خاطر سفرهاش نمی تونه پیش ما باشه ولی تا جایی که براش مقدور هست می خواهد کمک کنه .از همین جا می خواهم بهش خوش امد بگم ......و تشکر کنم هنوز نیومده وبلاگم رنگ و بوی تازه به خودش گرفته ..امیدوارم در کنار هم بتونیم موفق باشیم و وبلاگ خوبی داشته باشیم ...............خوش امدی