-
عطر ملکوت
سهشنبه 20 شهریورماه سال 1386 22:10
سلام مریم هستم کوچیک همه سروران از امروز قراره که همراه یکماهه وبلاگ مهناز جون باشم و همه با هم به اتفاق سری به حریم کبریا بزنیم وهمدیگه رو به دعایی از الهی نامه در وقت افطار مهمون کنیم. اما ی نکته:چند وقت پیش ی نفرو دیدم که اصلا قابل مقایسه با پیشش نبود از هر لحاظ که فکر کنی کاملا فرق کرده بود دوستی که همراهم بود با...
-
اگه بخوای می تونی
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 18:07
سلام ..خوبی ؟چه خبر از کنکور ....قبول شدی یا نه ؟اصلا شرکت کردی ؟بهر حال خسته نباشی ..مهم این بود که تو هم شانست رو امتحان کردی ...اگر که قبول شدی که بهت تبریک می گم ..و اما اگر نشدی ...من صحبتم با اونهایی که قبول نشدن و الان افسرده و ناراحتن ..اونهایی که وقتی خبر رسید بهشون نازنین و مریم دوستای صمیمیشون قبول شدن...
-
اینو بخوون هم زبانت خوب میشه هم یه چیزی یاد می گیری
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 06:09
I ran into a stranger as he passed by, بامردی که در حا ل عبور بود برخورد کردم "Oh excuse me please" was my reply. اوو!! معذرت میخوام He said, "Please excuse me too; من هم معذرت میخوام I wasn't watching for you." دقت نکردم We were very polite, this stranger and I. ما خیلی مؤدب بودیم ، من واین غریبه We went on our way...
-
دوستای خوب
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 06:08
سلام ..واقعا نمی دونم چی بگم ..ادم وقتی دور و برش پر میشه از دوستای خوب ..دوستایی که هر کدوم به نوعی می خواهن بهش کمک کنن...نمیدونه چی باید بگه ....می دونی چرا اینو گفتم ؟چون الان می خواهم از یه دوست خوشگل که همکار گلمم هست تشکر کنم ..که برای وبلاگم مطلب فرستاده ... مهلا جان ممنون و متشکر در ضمن تولدت را هم تبریک می...
-
عشق باحال
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 15:29
-
لحظاتی به این تصاویر نگاه کن شاید احساس ارامش کنی
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 15:26
-
انچه کارو دوست می دارد و می پرستد
جمعه 16 شهریورماه سال 1386 18:18
من سکوت را دوست دارم بخاطر ابهت بی پایانش فریاد را می پرستم به خاطر انتقام گمگشته در عصیانش فردا را دوست دارم به خاطر غلبه اش بر فلک کجمدار پاییز را می پرستم به خاطر عدم احتیاج .عدم اعتنایش به بهار افتاب را دوست دارم به خاطر وسعت روحش ....که شب ناپدید می شود تا ماه فراموش کند حقیقت تلخی را که از او نور می گیرد زندگی :...
-
اخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پنجشنبه 15 شهریورماه سال 1386 14:17
قفس داران سکوتم را شکستند ... دل دائم صبورم را شکستند... به جرم پا به پای عشق رفتن... پرو بال عبورم را شکستند... مرا از خلوتم بیرون کشیدند... چه بی پروا حضورم را شکستند... تمنا در نگاهم موج می زد... ولی رویای دورم را شکستند
-
نخوونی خودت ضرر کردی
چهارشنبه 14 شهریورماه سال 1386 22:45
مرام فقط مرام گاو چون نگفت من گفت ما رفیق فقط کلاغ نه بخاطر سیاهیش به خاطر یه رنگیش معرفت فقط معرفت کرم نه به خاطر کرم بودنش به خاطر خاکی بودنش یه رنگی فقط یه رنگی دیوار که هرچی مردو نا مرده بهش تکیه میدن جاخالی نمیده
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 شهریورماه سال 1386 23:34
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 شهریورماه سال 1386 23:32
-
من که لذت بردم ..شما رو نمی دونم
سهشنبه 13 شهریورماه سال 1386 14:39
-
یه جدول جدید از مهدی
سهشنبه 13 شهریورماه سال 1386 14:19
وقتی فکر می کنید که کار نشدنی است، فکرتان در پی دلایلی می گردد که این مطلب را اثبات کنید، ولی وقتی ایمان داشته باشید، ایمانی حقیقی که کار شدنی است، فکرتان راههای انجام آن را می یابد. --- دکتر شوارتز بی اعتقادی یک نیروی مخرب است --- دکتر شوارتز اشتباه را تصحیح نکردن خود اشتباه دیگری است. ---کنفوسیوس اگر می خواهی برای...
-
همسفر عشق
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 19:52
گفتم تو چرا دورتر از خواب وسرابی ؟خواب و سرابی ... گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی ..اما تو نقابی فریاد کشیدم تو کجایی ؟تو کجایی ؟ گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش هر منزل این راه .بیابان هلاک است هر چشمه سرابی ست که بر سینه خاک است در سایه ی هر سنگ اگر گل...
-
تو نباشی کی با اشکم فال خوب و بد بگیره ؟
شنبه 10 شهریورماه سال 1386 20:47
سلام ...خوبی اخه من چه کار کنم با تو ...به تو هم می گن دوست ...!....هر طور که تو خواستی باهات راه اومدم هواشدی ..نفس شدم تیشه زدی ...ریشه شدم اب شدی عطش شدم سنگ زدی...شیشه شدم می بینی همه جوره طاقت اوردم .....الانم نمی خواهم گلایه کنم خودم خواستم ...هیچ اجباری نبوده ...هنوزم گلایه ای ندارم من به خاطر تو تهی ز قهر و...
-
دوستت دارم خیلی زیاد ...شعر باید خودش بیاد
جمعه 9 شهریورماه سال 1386 23:45
دوستت دارم به چشمانی که رنگش رنگ شبهاست به آن نازی که در چشم تو پیداست به لبخندی که چون لبخند گلهاست به رخسارت که چون مهتاب زیباست به گلهای بهار و عشق و هستی به قرآنی که او را می پرستی قسم ای نازنین تا زنده هستم تو را من دوست دارم....میپرستم
-
دو تا جدول باحال
دوشنبه 5 شهریورماه سال 1386 17:18
برای زندگی فکربکنید امّاغصه نخورید. --- دیل کارنگی اشکال دنیا اینست که جاهلان مطمئن هستندو دانایان مردّد. --- برتراند راسل اشکال دنیا اینست که جاهلان مطمئن هستندو دانایان مردّد. --- برتراند راسل هیچ کاربزرگی بدون اراده بزرگ میسرنیست. --- بالزاک مانند سایه ناپایداریم ومانندخاک بی مقدار ازکجابدانیم که تافردازنده خواهیم...
-
بازم یانگم
دوشنبه 5 شهریورماه سال 1386 16:52
چی بگم دیگه خودت داری می بینی ...
-
یانگم
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 22:47
لی یونگ =یانگم خودمون
-
حلقه
جمعه 2 شهریورماه سال 1386 20:45
سلام ...امروز اومدم تا یه چند جمله ای بنویسم ...نمی دونم اولش را چه طور شروع کنم ..از عشق بگم ...از ازدواج ...از طلاق ...از جدایی نامحسوس ....از چی ...من یه دوست دارم که اسمش بهار ه است ...من بهار صداش می کنم ..ازدوستان دوران دبیرستان بود ....سری پر شور .ودلی عاشق داشت شاید همین ویژگی هایش بود که باعث شد زود ازدوج کنه...
-
هدف
دوشنبه 29 مردادماه سال 1386 03:56
این یک متن اجتماعی یا ی منشور زندگی نیست بلکه دقیقا یک کشمکش و جدال همیشگی بین دانسته هاوندانسته ها-دیدها وندیده ها- داشتنی ها و نداشتنی ها ی ذهن من است. شاید بتوان آن را تعبیری از لمس حقایق روز زندگیم دانست. تفکراتی که همیشه در سکوت مطلق و دوست داشتنی شبهای من زاده شده اند . ولی امشب تصمیم گرفتم به جای اینکه برم پشت...
-
سلام به همه ی فرزندان ایران
یکشنبه 28 مردادماه سال 1386 00:43
با این همه اغراق از طرف مهناز واقعا نمی دونم برای ابتدا چه بگویم ولی اول یه دعا میکنم شما هم بگید آمین خد ایا آنکه در تنها ترین تهناییم تنهای تنهایم گذاشت تو در تنها ترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار. آمین
-
جشن تولد من
شنبه 27 مردادماه سال 1386 23:25
یک دانه چوب کبریت شمع تولدم بود مهمان من در این جشن تنها دل خودم بود شاید به کارهایم یا شعر من بخندی کیک تولدم بودیک تکه نان قندی یک مورچه مرا دید یک ذره کیک هم خورد یکریزه کند و ان را با خود به لانه اش برد در راه هر که را دید دعوت به جشن ما کرد برگشت و چند مهمان همراه با خود اورد با این که دوست هایش خیلی زیاد بودند...
-
خوش امد گویی به فرشاد
شنبه 27 مردادماه سال 1386 23:10
سلام ....از این به بعد یه دوست جدید به کمک من اومده ..اسمش فرشاد ..از خصوصیات فرشاد دست به قلم خوبش ...حسابی استفاده کنید و قدرش رو بدونید ..هر چی ما بلد نیستیم ادبی بنویسیم ..ایشون استاد .. البته زیاد به خاطر سفرهاش نمی تونه پیش ما باشه ولی تا جایی که براش مقدور هست می خواهد کمک کنه .از همین جا می خواهم بهش خوش امد...
-
تشکر
شنبه 27 مردادماه سال 1386 13:27
خوشحا لم از اینکه فعا لیتی را در کنار یکی از بهتر ین آشناهای نادیده ام شروع کردم و خر سند از این همه اعتماد بی شک آ نچه که باعث شد تا بمانم و آغازی دو باره د اشته باشم در مسیر ی فراموش شده از دنیای مجازی زندگیم لمس اندیشه ها ی پاکت بود دستان گرمت را به مهربانی می فشارم و یادآور می شوم که: مهم این نیست که در کجای این...
-
از شوخی گذشته
جمعه 26 مردادماه سال 1386 12:03
Never argue with a fool people might not know the difference (هرگز با احمق جرو بحث نکن ٬چون ممکن است مردم تفاوت بین شما را نفهمند ) ****************************************************** Missing objects will always contrive to be in the last place you loo k for them (چیزهایی که گم می کنی به هر دری میزنند تا درست در...
-
بدو بدو ..اتیش زدم به مالم
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 19:24
می گم حالا که تا به این جا اومدی .....قبول کردی که این همه وبلاگ دیدی اینم ببینی ....به نوشته های پیشین که گوشه صفحه هست هم سری بزن ..بهت قول می دم اگه سودی نبری که می بری ...ضرر اصلا نمی کنی
-
پند و اندرز
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 14:29
آن سخن که رویاروی نتوانی گفتن، از پس مگوی ******************************************** سفر ، برنامه ای برای نجات "خود" از "خمود" و "وجود" از "جمود" است.از دشنام بپرهیز تا از جواب آن دل آزرده نشوی ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، حکیم سقراط گفت: از همه چیز نو اختیار کن و از...
-
توی نوشته های ژیشین هم یه سری بکش پر از مطالب قشنگ
چهارشنبه 24 مردادماه سال 1386 23:25
یه روز یه آدمه به یه خانوم سر کوچه متلک میندازه بعد خانومه شاکی میشه میاد خونه به شوهرش میگه آخه غیرتت کجا رفته مرد همین الان یه آقا سر کوچه به من فحش داد شوهرش که رشتی بوده -زنجیرشو برمیداره میره سر کوچه به یارو میگه یا همین الان میری خانوم مارو ماچ میکنی از دلش در میاری یا هرچی دیدی از چشم خودت دیدی ترکه یه خوشه ی...
-
دلم گرفته ..همین نوشتم شاید سبک بشم
چهارشنبه 24 مردادماه سال 1386 17:57
تا حالا دلت گرفته ؟تا حالا شده احساس کنی که دیگه هیچی برات مهم نیست ؟تا حالا شده به یه جایی برسی که فکرت مشغول باشه اما به هیچی فکر نکنی ؟الان من این طوری هستم ..بی حوصله کسل و به یه جور پوچی رسیدم ..خسته ام ..خیلی دلم می خواهد یه جایی برم که تنها باشم دور از همه ...یه کلبه لب دریا که شب برم کنار اب اتیش روشن کنم جز...